پست بهمن ۱۳۹۶: http://khodajanam.blogfa.com/post/143
شبها چطور راحت میخوابی؟ اصلا به من و تنهایی و غصه هام فکر نمیکنی؟ واقعا برام عجیبه اینقدر بی عاطفه بودی که تونستی بخاطر هیچ زندگیمو آتیش بزنی و تا قیامت منو بیچاره کنی. واقعا چطور عکس میندازی و خوشی؟ اصلا ته تهای دلت هم نگران سرنوشت زنی نیستی که همه دنیاش تو بودی؟ واقعا این انصافه بیای دختری را با وعده دوست داشتن ببری خونه بخت، اونوقت بخاطر بی تدبیری و بی لیاقتی خودت اونو بعد چند سال راحت رها کنی و به ظن خودت همه چیز تمام بشه؟ خداییش یکی با خواهر خودت همین رفتارو کنه چیکارش میکنی؟ خدایا چرا گذاشتی این مرد با من اینطور رفتار کنه نمیدونم کی ولی مطمئن باش آه دل شکسته من دامن خودت و خانواده بی دینتو میگیره.الان خونه ناهید هستی و خوش خوشانت. انگار نه انگار که زنی را نابود کردی. بخاطر اینکه ناهید دوست نداشت من زنت باشم. الان ثمین بغلت نشسته و باهاش بازی میکنی انگار نه انگار قلب زنت را آتیش زدی. هر روز گریه میکنم و آه میکشم که چرا نتونستی منو با محبت نگه داری؟ چرا رازهامونو به مشاور گفتی.چرا؟ بیا جواب چراها را بده. من حلالت نمیکنم و هرگز نمیبخشمت.
درباره این سایت